یک دنیا پدر ...

وجِئنَا ببِضَاعة مُزجاة ...

وجِئنَا ببِضَاعة مُزجاة ...

یک دنیا پدر ...

و خدا خواست که یک عمر نبیند، یعقوب...
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد...

پيوندها

تنها یادگار غدیر

سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۲۰ ب.ظ


بالأخره گوشی رو خریدم. بعد از مدت ها حالا دیگه یه گوشی توپ توی دستم بود. صفحه ی لمسی، ال سی دی 4 اینچی،اندروید 4، دوربین 5 مگاپیکسل و ... واسه خودش شاخی بود!!

چند ماهی بود،از اسفند 90 تا آبان 91، هر روز از خونه تا دانشگاه رو یا پیاده می رفتم یا نهایتاً با کلی معطلی با اتوبوس. تو سرما تو گرما. توی دانشگاه حتی یه دونه آدامس هم نمی خریدم. عین مرتاض های هندی زندگی می کردم، تا بتونم پولی پس انداز کنم و این گوشی رو بدست بیارم.

ایام عید و شادی بود. هر سال این وقتا مشغول تدارک جشنای غدیر بودم اما امسال ... ایده های کم نظیری واسه ی جشن داشتم اما خب هزینه هاشون زیاد بود. با بچه ها حرفم شده بود، در واقع ازشون قهر کرده بودم. آخه با این پولای کم چی کار کنیم؟ کاری نمی شه کرد. اون هم با این طرح های فوق العاده و تجربه های من، حیف بودن!

نزدیک ظهر بود تازه از خواب بیدار شده بودم با خودم میگفتم: «آخه خدا جون قربونت برم وقتی پول نیست من چی کار کنم؟ کار تبلیغی و جشن، پول می خواد. ببین مسیحی ها رو، یهودی ها، زرتشتیا، بهایی ها چطوری پول خرج می کنن. ما هم باید پول حسابی خرج کنیم تا نتیجه بگیریم. پول رو برسون، همچین واسه امام زمان کار کنم که... »

 

زنگ در خونه رو زدن. مادرم رفت دم در. با کمی تأخیر برگشت. پرسیدم: «کی بود؟» گفت: «مریم خانم بودچند تا خونه اون وَرتر می نشستن. شوهرش مرده بود. یه پسر سیزده ساله داشت که عصرا توی سوپری سر خیابون کار می کرد. خودش هم می رفت خونه ی یه پیره زنه پرستاریش...

 گفتم: «چی کار داشت؟» ظرف یک بار مصرفی که توی دستش بود رو نشون داد و گفت: «غذا آورده بود.» با تعجب گفتم:«چی غذا؟ مریم خانم؟!! به چه مناسبت؟!!»

جواب داد: «گفتش که واسه ی عید غدیره. یه ماه پیش توی روضه، روحانی روی منبر می گه چرا برای معرفی و یادآوری حق أمیرالمؤمنین علیه السّلام کاری نمی کنید؟ همه ی ما وظیفه داریم در هر حدی کاری از دستمون بر میاد خدمت کنیم و مردم رو به یاد حضرت بندازیم.

مریم خانم هم همون جا تصمیم می گیره که یک ماه روزه بگیره و هزینه ی ناهاری رو که می خوره پس انداز کنه و برای ظهر عید غدیرهر چند تا که شد غذا درست کنه و بین همسایه ها پخش کنه. بنده ی خدا، همه ی پولش به اندازه ی17دست غذا رسیده بود. به هر خونه یه دست بیشتر نرسیده بود. با گریه بهم گفت:

برگ سبزیست تحفه ی درویش           چه کند بیچاره ندارد بیش

مادرم اینا رو که گفت من یه دفعه ای یخ کردم. این آدمی که هزار تومن توی زندگیش کلی ارزش داره این جوری واسه ی غدیر و أمیرالمؤمنین علیه السّلام خدمت کرد و من ... اون پس انداز کرده، من هم ....

آیا برای بیعت با صاحب غدیر خود را مهیا کرده ایم؟؟؟

 

 

 


موافقين ۰ مخالفين ۰ ۹۲/۰۷/۲۳
امیر مهدی

نظرات (۸)

۲۸ مهر ۹۲ ، ۱۲:۱۸ بیزارم از هر آنکه فاطمه از او بیزار است
سلام

وبتون رو لینک زدم ...مطالبتون قشنگ بودن ...خدا خیرتون بده

یا علی
پاسخ:
علیک سلام...
ممنونم ...
قطعا نظر لطف شماست...
شما هم با افتخار لینک شدین در وبلاگ من...

منتظر حضور دوباره شما....
یا علی مدد
خیلی اثرگذار وقابل تامل بود.زیبا نگاشته بودید.ممنون.اگر مایل به تبادل لینک بودید بهم اطلاع بدید.
پاسخ:
سلام....
ممنون از لطفتون...
بله با کمال میل...
آدرس وبلاگتون رو برام تو نظرات قرار بدید لطفا....
یا علی مدد.
۲۶ مهر ۹۲ ، ۲۲:۱۸ بهشت جوانان...

فوق العاده بود...

منم یخ کردم...

۲۶ مهر ۹۲ ، ۱۵:۱۲ کلب غلامان ال علی و فاطمه

سلام

وب بسیار زیبایی داری داداش


با کمال افتخار لینک شدی 


دوست داشتی لینک کن


موفق باشی و سینه  زن


بر عمر لعنت


یا علی

پاسخ:
سلام دوست خوبم...
ممنون از لطف شما....
 شما هم با افتخار لینک شدید...

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد علیهم السلام
۲۵ مهر ۹۲ ، ۱۵:۵۷ یاقوت سرخ

سلام

 

احسنت واقعا عالی بود....

 

خدا کنه درس بگیریم از این اتفاقا....

پاسخ:
علیک سلام...
ممنون..

ان شاالله
یا علی مدد.
۲۵ مهر ۹۲ ، ۱۲:۰۳ فدائی مهدی(عج)
سلام بزرگوار...
زیبا و تامل برانگیز بود..
البته من خودم به چشم دیدم هزینه ایی که در این راه خرج میشه چند برابر برمیگرده
چون من اعتقاد دارم ائمه علیهم السلام هیچ وقت زیر دین ما نمیمونن و با کرم و سخاوتشون چند برابر برمیگرده...
البته مگر نه اینکه ما هرچی داریم به یمن وجودشون و از برکتشونه پس خوبه حداقل یک مقدارش هم در این راه مصرف بشه.

تو داستان به نکته خوبی اشاره کردین،بهاییت و یهودی و مسیحی واسه دینشون هم خرج میکنن هم وقت میذارن.

التماس دعای فرج
یا علی مدد.
پاسخ:
علیک سلام دوست خوبم....
ممنون از نظرات عالیتون...
البته خدمت و کار برای اهل بیت چه به صورت مالی و چه به صورت وقتی و معنوی، وظیفه ای که بر گردن تمام محبان این خاندان هست و مزد رسالت پیامبر خوبی هاست و اگر توفیق انجام اون رو خدا بهمون داد باید شکر کنیم و به خودمون ببالیم که توفیق نصیبمون شده و تونستیم شاید اونم شاید مقداری از وظیفمون رو انجام داده باشیم...
البته که قطعا سجیه ی این خاندان کرم و جوده...

به امید کرمشان بر در این خانه نشسته ایم همچنان...
یا علی مدد.
۲۴ مهر ۹۲ ، ۱۳:۱۰ خادم الزهراسلام الله علیها

سلام علیکم

عیدتون مبارک

داستانش خیلی تامل انگیز بود.

واقعا چقدر بعضی چیزا از افکارم دوره. . .

 قلمتون مستدام

شهادت نصیبتون

یا زهراس

پاسخ:
علیک سلام...
عید شما هم مبارک باشه...
به امید روزی که نماز عید قربان رو پشت سر مولامون بخونیم...
یا علی مدد.
۲۳ مهر ۹۲ ، ۲۲:۱۸ وبلاگ زهرا ریحانه النبی
بسم رب المهدی (عجل ا...)

ضمن تبریک عید سعید قربان ...

نمیدونم داستانه یا واقعیت ولی خیلی جای تأمل داره خیلی زیاد...

خیلی فکرم مشغول شد... جایی خونده بودم اگه ما بخواهیم 100هزار تومن بدیم برای خودمون لباس بخریم خیلی به نظرمون زیاد نیست ولی اگه همین پول رو در راه خدا انفاق کنیم یا برای یه کار خیر هزینه کنیم به نظرمون خیلی زیاد میاد...


ممنون از اینکه باعث شدید لحظاتی بیشتر فکر کنم به خیلی چیزها
پاسخ:
سلام خواهر عزیزم...
منم این سعید رو بهتون تبریک میگم...
در رابطه با داستان باید بگم که من اون رو از یکی از دوستانم شنیدم و این داستان برای من اتفاق نیوفتاده...
ولی در هر صورت نکته ی قابل تاملی هست و اونم توان ما در احیای امر امیر المومنین علیه السلام هست.....

ان شاالله خداوند توفیق شما و ما رو زیادتر بکنه..
یا علی مدد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
EmamNaghi