«وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَّجُلَینِ
أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ لاَ یقْدِرُ عَلَىَ شَیءٍ وَهُوَ کَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَینَمَا
یوَجِّههُّ لاَ یأْتِ بِخَیرٍ هَلْ یسْتَوِی هُوَ وَمَن یأْمُرُ بِالْعَدْلِ
وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» (سوره نحل آیه ۷۶)
و خدا
مثلى [دیگر] میزند: دو مردند که یکى از آنها لال است و هیچ کارى از او برنمی آید
و او سربار خداوندگارش میباشد. هر جا که او را میفرستد خیرى به همراه نمی آورد.
آیا او با کسى که به عدالت فرمان میدهد و خود بر راه راست است، یکسان است؟
ما معمولاً
به "خاصیت" ها خیلی اهمیت می دهیم ، خاصیت
میوه ها، غذاها، گیاهان، سنگ ها و ....
اما شاید به خاصیت خودمان هرگز فکر
نکرده باشیم که آیا ما هم خاصیتی داریم؟ یا اصلاً خاصیت انسان ها به چیست؟
اگر کمی به اطرافمان دقت کنیم، خاصیت آدم
ها را در خواهیم یافت، نیازی هم به آزمایشگاه و تجزیه و ترکیبشان نیست.
بعضی آدم ها هستند که خیلی راحتند، می
خورند و می ریزند و می پاشند و هرگز برایشان اهمیتی ندارد که کاری که می کنند، حرفی
که می زنند، و وجودشان آیا برای دیگران سودی دارد یا خیر.
این ها برایشان این چیزها مهم نیستند یعنی
خاصیتی ندارند همین که خودشان را این طرف و آن طرف می کشند هنر کرده اند، هرگز هیچ
مسئولیتی به عهده نمی گیرند، معمولاً شخصیت هایی وابسته اند و اطرافیان از اینها
فراری هستند چرا که خرده فرمایشاتشان تمامی ندارد و خدای ناکرده اگر کوچکترین کاری
از آنها خواسته شود از پسش بر نمی آیند یا زحمت را دو برابر می کنند.
به قول معروف " اگر هزارتا چاقو بسازند
یکیش دسته نداره" نه هدفی دارند ، نه انگیزه ای ، نه رویایی و نه تلاشی اینها
چیستند به جز تلی از گوشت متحرک ؟!
اما در مقابل افرادی هستند پر خاصیت، وجودشان پر از خیر و برکت است، حرف
زدنشان، عمل کردنشان افکار و عقایدشان همه مملو از خیر است، معمولاً مسئولیت پذیرند،
هرگز سربار دیگران نمی شوند و همه مشتاق ارتباط با اینان هستند، در زندگیشان
والاترین هدف ها را دنبال می کنند و خور و خواب برایشان در پایین ترین درجه اهمیت
قرار دارد.
خلاصه بعضی ها مثل کدو تنبل
هستند ؛ بزرگترین جثه را دارند و کمترین خاصیت
را و بعضی مثل لیمو ترش هستند ؛ کوچک و پر از خاصیت.
خداوند متعال برای توصیف انسان های بی خاصیت و انسان های پر خاصیت مثال زیبایی می زند و می فرماید
: «و خدا مثلى [دیگر] میزند: دو مردند که یکى از آنها لال است و هیچ کارى از او
برنمی آید و او سربار خداوندگارش میباشد. هر جا که او را میفرستد خیرى به همراه
نمی آورد. آیا او با کسى که به عدالت فرمان میدهد و خود بر راه راست است یکسان
است؟»
این مثال برای روشن شدن حالات دو دسته
از انسان هاست ، کافران و مؤمنان؛
آدم های بی خاصیت را کافر و کسانی معرفی می کند که به خاطر اینکه بار مسئولیت
بندگی را به عهده نگیرند از پذیرفتن دین خدا شانه خالی می کنند نمونه های مدرنش پر
است در شهر ما! کسانی که چون حوصله نماز خواندن، روزه گرفتن و حجاب داشتن و ...ندارند
ترجیح می دهند که مسلمان نباشند ، می خواهند زرتشی باشند و مسیحی بشوند و خلاصه انجمن دل های پاک را تشکیل داده اند (کسانی که ادعا
دارند دل باید پاک باشد و احکام و عبادات مهم نیستند!!!)
و مؤمنان
را کسانی معرفی می کنند که در بندگی ثابت قدم هستند ، با اعمال و کردارشان دیگران
را هم دعوت به خوبی ها می کنند و طبیعتاً این ها با هم یکسان نیستند.