شب هجرت
هنگامه ی امتحانی دیگر بود. سیزده سال از بعثت گذشته، خشونت و فشار در شهر مکه روز به روز عرصه را بر پیامبر و یارانشان تنگ تر می نمود. مسلمانان به فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مخفیانه و در گروه های مختلف، مکه را ترک کرده و به حجاز و یثرب پناه می بردند. سران قریش چنان در ظلم تاریکی غرق شده بودند که به ناگاه سر بلند کرده و با خطر انتشار اسلام این بار در سراسر عربستان مواجه شدند.
حضرت
محمد صلی الله و علیه و آله و یارانشان هنوز در مکه بودند. پس سران قریش گرد یکدیگر
جمع شده تا چاره ای بیاندیشند. در این سال ها راه های زیادی را امتحان کرده بودند
و تمام تلاش هایشان ناکام مانده بود.در آن مجلس که روح شیطانی فضایش را مسموم کرده
بود بزرگان قریش تصمیم گرفتند از هر قبیله جنگاوری گرد هم آیند و شبانه به خانه ی
پیامبر صلی الله علیه و آله هجوم ببرند و اسلام را از سر چشمه بخشکانند غافل از آن
که خداوند خود حافظ و نگهدار دینش می باشد.
شب
اول ربیع بود که پیامبر صلی الله علیه و آله حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام را به
حضور فرا خواندند و او را از نقشه ی دشمنان آگاه نمود و خواست که شب در بسترش
بخوابد تا ایشان بتوانند از مکه خارج شوند.
«و از مردم کسانی هستند که با خدا معامله می کنند جان می دهند و رضای
خدا را می گیرند و خدا نسبت به بندگانش رئوف و مهربان است»(2)
عرش
به لرزه در می آید و پروردگار جهانیان رو به فرشتگان برگزیده اش جبرئیل و میکائیل
کرده و به آنان فخر می فروشد که:« بنگرید به زمین و ببینید حبیب من علی، چگونه جان
خود را سپر بلای برادرش کرده است. به زمین بروید و از او محافظت کنید»(3)
علی
علیه السّلام لباس
پیامبر صلی الله علیه و آله را پوشیده و در بسترش می خوابد و پارچه ی سبزی که بوی
رسول خدا را می دهد بر سر می کشد و تا صبح در بستر بیدار می ماند ولی لحظه ای سر
را از زیر پارچه بیرون نمی آورد تا پیامبر صلی الله علیه و آله به سلامت از مکه خارج شوند. حتی زمانی که
صدای نفس های شوم کفار و سایه ی شمشیر های آخته را برروی سر خویش می بیند لحظه ای
تردید نمی نماید.
اما
قرار نیست علی علیه السّلام کشته شود. خداوند او را برای اسلام و ادامه ی راه رسول
خدا صلی الله علیه و آله سالم می خواهد. دستی از میان کفار جلو می آید و پارچه را
کنار می زند. نیتش شیطانی است و می خواهد محمّد صلی الله و علیه و آله هجوم بی
رحمانه ی شمشیر ها را ناظر باشد ولی به یکباره همه با دیدن علی علیه السّلام در
بستر پیامبر صلی الله علیه و آله عقب می کشند.
این
گونه بود که علی علیه السّلام جان خویش را فدا کرد ولی زنده ماند . سه روز امانت
هایی را که در مکه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بود به صاحبانشان پس داد و
بزرگترین دارائی پیامبر صلی الله علیه و آله که دخترش فاطمه سلام الله علیها بود
بر کجاوه نشاند و درحالی که شمشیری برهنه برای دفاع از ایشان بر کمر داشت خود
پیاده به سمت یثرب حرکت نمودند.
پیامبر
صلی الله علیه و آله در قبا در نزدیک مدینه اتراق کرده بود ابوبکر لعنت الله علیه
که بعد از خروج ایشان از مکه خود را به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسانده بود
به حضرت اصرار می کرد که زود تر وارد یثرب شوند و مردم شهر را بیش از این منتظر
نگذارند. ولی حضرت می فرمودند:« عجله نکن. من به مدینه نمی روم تا وقتی که برادر و
پسر عمم و بهترین اهل بیتم علی را ببینم»(4)
تا
روز پانزدهم که علی علیه السّلام و کاروان کوچکش چون خورشیدی بر قبا طلوع کردند.
پیامبر صلی الله علیه و آله به استقبالش شتافتند و پاهای زخم خورده ی علی علیه
السّلام را تیمار کردند و او را در آغوش کشیدند. آن گاه به همراه برادر و جانشین
شان وارد مدینه شدند تا فصلی دیگر از اسلام در آن شهر رقم بخورد.(5)
(1)بحار
الانوار- علامه مجلسی- جلد 19
(2) سوره یبقره – آیه ی207
(3) بحار الانوار – علامه مجلسی – جلد
26
(4) بحار الانوار – علامه مجلسی- جلد 19
(5)اعلام
الوری صفحه 113