بالأخره
گوشی رو خریدم. بعد از مدت ها حالا دیگه یه گوشی توپ توی دستم بود. صفحه ی لمسی،
ال سی دی 4 اینچی،اندروید 4، دوربین 5 مگاپیکسل و ... واسه خودش شاخی بود!!
چند
ماهی بود،از اسفند 90 تا آبان 91، هر روز از خونه تا دانشگاه رو یا پیاده می رفتم
یا نهایتاً با کلی معطلی با اتوبوس. تو سرما تو گرما. توی دانشگاه حتی یه دونه
آدامس هم نمی خریدم. عین مرتاض های هندی زندگی می کردم، تا بتونم پولی پس انداز
کنم و این گوشی رو بدست بیارم.
ایام
عید و شادی بود. هر سال این وقتا مشغول تدارک جشنای غدیر بودم اما امسال ... ایده
های کم نظیری واسه ی جشن داشتم اما خب هزینه هاشون زیاد بود. با بچه ها حرفم شده
بود، در واقع ازشون قهر کرده بودم. آخه با این پولای کم چی کار کنیم؟ کاری نمی شه
کرد. اون هم با این طرح های فوق العاده و تجربه های من، حیف بودن!
نزدیک
ظهر بود تازه از خواب بیدار شده بودم با خودم میگفتم: «آخه
خدا جون قربونت برم وقتی پول نیست من چی کار کنم؟ کار تبلیغی و جشن، پول می خواد.
ببین مسیحی ها رو، یهودی ها، زرتشتیا، بهایی ها چطوری پول خرج می کنن. ما هم باید
پول حسابی خرج کنیم تا نتیجه بگیریم. پول رو برسون، همچین واسه امام زمان کار کنم
که... »
زنگ در خونه رو زدن. مادرم رفت
دم در. با کمی تأخیر برگشت. پرسیدم: «کی بود؟» گفت: «مریم خانم بود.» چند تا خونه اون وَرتر می نشستن. شوهرش مرده بود.
یه پسر سیزده ساله داشت که عصرا توی سوپری سر خیابون کار می کرد. خودش هم می رفت
خونه ی یه پیره زنه پرستاریش...
گفتم: «چی کار داشت؟» ظرف یک بار مصرفی که توی دستش
بود رو نشون داد و گفت: «غذا آورده بود.» با تعجب گفتم:«چی غذا؟ مریم خانم؟!! به
چه مناسبت؟!!»
جواب
داد: «گفتش که واسه ی عید غدیره. یه ماه پیش
توی روضه، روحانی روی منبر می گه چرا برای معرفی و یادآوری حق أمیرالمؤمنین علیه السّلام کاری نمی کنید؟ همه ی
ما وظیفه داریم در هر حدی کاری از دستمون بر میاد خدمت کنیم و مردم رو به یاد حضرت
بندازیم.
مریم
خانم هم همون جا تصمیم می گیره که یک ماه روزه بگیره و هزینه ی ناهاری رو که می
خوره پس انداز کنه و برای ظهر عید غدیرهر چند تا که شد غذا درست کنه و بین همسایه
ها پخش کنه. بنده ی خدا، همه ی پولش به اندازه ی17دست غذا رسیده بود. به هر خونه
یه دست بیشتر نرسیده بود. با گریه بهم گفت:
برگ سبزیست تحفه ی درویش چه کند بیچاره ندارد بیش
مادرم
اینا رو که گفت من یه دفعه ای یخ کردم. این آدمی که هزار تومن توی زندگیش کلی ارزش
داره این جوری واسه ی غدیر و أمیرالمؤمنین علیه السّلام خدمت کرد و من ... اون پس
انداز کرده، من هم ....
آیا برای بیعت با صاحب غدیر خود را مهیا
کرده ایم؟؟؟