مناظره ای بین امام صادق (علیه السلام) و ابوحنیفه
روزى
ابو حنیفه – یکى از پیشوایان و رهبران اهل سنّت – به همراه
عدّه اى از دوستانش به مجلس امام جعفر صادق علیه السلام وارد شد و اظهار داشت :
یابن رسول اللّه ! فرزندت ، موسى کاظم علیه السلام را دیدم که مشغول نماز بود و
مردم از جلوى او رفت و آمد مى کردند؛ و او آن ها را نهى نمى کرد، با این که این
رفت وآمدها مانع معنویّت مى باشد؟!
امام صادق علیه السلام فرزند خود موسى کاظم علیه السلام را احضار نمود و فرمود:
ابو حنیفه چنین مى گوید که در حال نماز بودى و مردم از جلوى تو رفت و آمد مى کرده
اند و مانع آن ها نمى شدى ؟
پاسخ داد: بلى ، صحیح است ، چون آن کسى که در مقابلش ایستاده بودم و نماز مى
خواندم ، او را از هر کسى نزدیک تر به خود مى دانستم ، بنابر این افراد را مانع و
مزاحم عبادت و ستایش خود در مقابل پروردگار متعال نمى دانستم .
سپس امام جعفر صادق علیه السلام فرزند خود را در آغوش گرفت و فرمود: پدر و مادرم
فداى تو باد، که نگه دارنده علوم و اسرار الهى و امامت هستى .
بعد از آن خطاب به ابو حنیفه کرد و فرمود: حکم قتل ، شدیدتر و مهمّتر است ، یا حکم
زنا؟
ابو حنیفه گفت : قتل شدیدتر است .
امام علیه السلام فرمود: اگر چنین است ، پس چرا خداوند شهادت بر اثبات قتل را دو
نفر لازم دانسته ؛ ولى شهادت بر اثبات زنا را چهار نفر قرار داده است ؟! آیا این
حکم با قیاس سازش دارد؟!
سپس حضرت فرمود: بنابر این باید توجّه داشت که نمى توان احکام دین را با قیاس
استنباط کرد.
و سپس افزود: اى ابوحنیفه ! ترک نماز مهمّتر است ، یا ترک روزه ؟
ابو حنیفه گفت : ترک نماز مهمّتر است .
حضرت فرمود: اگر چنین است ، پس چرا زنان نمازهاى دوران حیض و نفاس را نباید قضا
کنند؛ ولى روزه ها را باید قضا نمایند، پس احکام دین قابل قیاس نیست .
پس از آن ابوحنیفه تقاضا کرد: یاابن رسول اللّه ! فدایت گردم ، حدیثى براى ما بیان
فرما، که مورد استفاده قرار دهیم ؟
امام صادق علیه السلام فرمود: پدرم از پدرانش ، و ایشان از حضرت امیرالمؤ منین
علىّ علیه السلام روایت کرده اند، که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند
متعال میثاق و طینت اهل بیت رسول اللّه صلوات اللّه علیهم را از اعلى علّیین
آفریده است .
و طینت و سرشت شیعیان و دوستان ما را از خمیر مایه و طینت ما خلق نمود و چنانچه
تمام خلایق جمع شوند، که تغییرى در آن به وجود آورند هرگز نخواهند توانست .
اختصاص شیخ مفید: ص ۱۸۹