یک دنیا پدر ...

وجِئنَا ببِضَاعة مُزجاة ...

وجِئنَا ببِضَاعة مُزجاة ...

یک دنیا پدر ...

و خدا خواست که یک عمر نبیند، یعقوب...
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد...

پيوندها

نمی دونم این چندمین جمعه بود...؟

شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۰۳ ب.ظ

 به من رحم کن بیقرارم بیا، کجا بغضمو جا بذارم بیا

 نمیدونم این چندمین جمعه بود، حساب زمانو ندارم بیا 

 

 هوای جهان سرد و طوفانیه، تو میدونی این قصه طولانیه

  غمش ریشه داره تو دیوار و در، تو محراب حیدر، محرم صفر

 

 تو پاهای زخمی، رو شن های داغ، غریبی اسیری همون اتفاق

 چقدر کینه دارن هنوز از غدیر، بیا انتقام خدا رو بگیر

 

 ببین چی گذشته تو این انتظار، بیا روی این زخم مرهم بذار

 چیه کوله بارم تو این زندگی، به جز حسرت و بغض و شرمندگی

 

 دارم ادعا می کنم با تو ام، شاید این فقط حرفه و ادعا 

 نمیدونم این چندمین جمعه بود، خدا شاهده درد دارم بیا

 

 به من رحم کن بیقرارم بیا، کجا بغضمو جا بذارم بیا

 نمیدونم این چندمین جمعه بود، حساب زمانو ندارم بیا 

 

*****

 مهربان تر از پدر!

 بودنت که یادمان می آید، ته دلمان قرص می شود. مثل کودکی که کمی دورتر از نگاه پدر بازی می  کند.

 مثل همیشه برایمان دعا کن!

 که بازی، ما را از تو غافل نکند...

 

در پناه صاحب الزمان

 

موافقين ۰ مخالفين ۰ ۹۲/۰۶/۱۶
امیر مهدی

نظرات (۱)

سلام ممنون از حضورتون
اللهم عجل لولیک الفرج

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
EmamNaghi